6 دلیل برای سفر رفتن
اگر اهل سفر باشید و همین الان هم کولهپشتی حاضر و آمادهتان منتظر ماجراجویی بعدی است، نیازی به خواندن این یادداشت ندارید. اما اگر شوق سفر رفتن برایتان در حد یک قلقلک ضعیف ته دلتان است، بد نیست دلایل ما را برای سفر کردن، بخوانید.
در این یادداشت، 6 دلیل برای این که چرا فکر میکنیم سفر کردن یکی از بهترین کارهای دنیاست را برایتان جمع کردهایم:
عاشق روزمرهتان شوید!
ممکن است آنقدر غرق زندگی روزمره، از استرس و فشارهایش گرفته تا یکنواختی و مسئولیتهایش شویم که یک جای کار دیگر تحملمان را از دست دهیم و واقعا احساس خستگی کنیم. ممکن است به سرمان بزند که بگذاریم و همه چیز را رها کنیم و به حال خودش بگذاریم. سفر رفتن اما، امکان ایجاد یک فاصله را به ما میدهد. میتوانیم از روزمره دور شویم و از جایی بیرون روزهای به ظاهر تکراری، به آنها نگاه کنیم. به این ترتیب است که بعد از چند روز چشم باز میکنیم و میبینیم که چقدر دلمان برای روزمرهمان تنگ شده و اصلا دلمان لک زده برای بیدار شدن و صبح سر کار رفتن!
وسواسها را رها کنید!
بسته به این که چه مدلی از سفر کردن را انتخاب کرده باشید، شکل اثرگذاری آن روی شما متفاوت است. مثلا ممکن است انتخاب کنید در ساحلی گرانقیمت، به هتلی لوکس بروید و غذاهای شاهانه بخورید. اما شاید هم انتخاب کنید که کولهپشتیتان را بردارید و به جاده بزنید، کنار مردم بومی غذا بخورید و در هاستل، کنار چندین نفر دیگر روز و شب بگذرانید. در این صورت است که تازه از لاک تنهایی و خلوتتان بیرون میآیید و به مرور یاد میگیرید که چطور میشود در کنار کسانی که نه تنها دوست و خانوادهتان نیستند، بلکه ممکن است چندان هم مورد علاقهتان نباشند، زندگی کنید یا مثلا از تخت خواب و حمام خانهتان دور شوید و آب هم از آب تکان نخورد. سفر رفتن، تحمل ما را نسبت به شرایط سخت و غیرمعمول، بیشتر میکند.
داستانهایی برای تعریف کردن!
این، شاید مهمترین چیزی باشد که سفر کردن به شما میدهد. قبول دارید که ما انسانها، همان داستانهایی هستیم که برای تعریف کردن داریم؟ و اگر در اتاقمان را قفل کنیم و تا ابد همان جا بمانید، کدام قصهی هیجانانگیز، دراماتیک یا حتی عاشقانه است که ممکن است برایمان اتفاق بیفتد؟ اما وقتی خودمان را در معرض ماجراجویی میگذاریم، یا حتی به سادگی، این حق را به خودمان میدهیم که وارد زندگی روزمرهی افرادی از فرهنگی بسیار دور شویم، تازه آن جاست که انگار به سرزمین وسیع داخل کمد بچگیهایمان(سرزمین نارنیا را که یادتان هست؟!)، راه یافتهایم!
سفر، سفر میآورد!
سفر رفتن، شما را یک جورهایی به بهینه کردن وقتتان در زندگی، وابسته میکند. از هر سفر جذابی که باز میگردید، تازه یادتان میافتد که چه نقاطی در جهان هست که هنوز ندیدهاید. چه غذاهایی را تجربه نکردهاید و با چه مردمانی وقت نگذراندهاید. آن وقت است که شروع میکنید برای سفر بعدی برنامه ریختن و رویا بافتن. کم کم پسانداز میکنید، خرجهای اضافه را قطع میکنید، شروع میکنید به جست و جو کردن و بیشتر خواندن در مورد جهان و سایر انسانها. و این سیر میتواند همینطور ادامه پیدا کند.
روی پای خودتان بایستید!
سفر رفتن، شما را قوی و معتمد به نفس میکند. قدرتها و تواناییهایی را نشانتان میدهد که تا آن لحظه از وجودشان بیخبر بودهاید. یادتان میآورد که میتوانید بدون کمک دیگران، از پس بسیاری از موقعیتهای سخت برآیید. درست تصمیم گرفتن در لحظه را یادتان میدهد و وامی داردتان تا نسخهی کوچکی از یک زندگی تمام عیار را، در زمان کوتاهی تجربه کنید و برای بقیهی زندگیتان در جهان روزمره، ورزیده و آماده شوید.
دوستیها، دوستیها و باز هم دوستیها!
جز سفر، کجا ممکن است به طیف اعجابآوری از آدمهای رنگارنگ آشنا شوید که هرکدام برایتان یک دوست بالقوه است؟ این که در شهری دور یا کشوری آن طرف کرهی زمین، دوستی داشته باشید، یعنی که انگار آنجا هم خانهی شما است. و تصور کنید که ما، در تمام زندگیمان، چند دوست، چند خانه میتوانیم داشته باشیم…
حالا فکر میکنید دلتان میخواهد افتادن روی دور سفر رفتن را شروع کنید؟ اگه جواب مثبت است، احتمالا پاسخ ما را میدانید! میتوانید با سفر به سیسیل، کارائیب یا هند شروع کنید! کافی است به این لینک بروید و دست به کار شوید!